واژهنامه
[table id=3 /]
اراده
یک نیروی روانی در انسان که از روحِ ملکوتیاش ناشی میشود و بازویِ اجراییِ عقل به حساب میآید.
برو به این واژه
یک نیروی روانی در انسان که از روحِ ملکوتیاش ناشی میشود و بازویِ اجراییِ عقل به حساب میآید.
برو به این واژه
ارواحِ رُسوبی
شامل ارواحِ کسانی است که در طولِ زندگیِ دُنیوی، خدا، روح، آن دنیا و حسابِ آخرت را به هیچ میگرفتند – یعنی برای آنها همه چیز جسم و این دنیا بود – و علاوه بر آن به اخلاقیاتِ اصیل نیز بیاعتنا بودند.
برو به این واژه
شامل ارواحِ کسانی است که در طولِ زندگیِ دُنیوی، خدا، روح، آن دنیا و حسابِ آخرت را به هیچ میگرفتند – یعنی برای آنها همه چیز جسم و این دنیا بود – و علاوه بر آن به اخلاقیاتِ اصیل نیز بیاعتنا بودند.
برو به این واژه
از خود بیخبریِ معنوی
حالتی که در آن واقعیاتِ معنوی را همانهایی میپنداریم که در محدودهی ادراکِ منِ محدودمان قرار میگیرند.
برو به این واژه
حالتی که در آن واقعیاتِ معنوی را همانهایی میپنداریم که در محدودهی ادراکِ منِ محدودمان قرار میگیرند.
برو به این واژه
اصولِ اخلاقی-الهیِ صحیح
اصولی هستند زیرمجموعهی حقایقِ الهیِ واقعیِ عملی، که روحِ انسان را به طورِ سالم تغذیه میکنند و عقل سلیم را رشد میدهند.
برو به این واژه
اصولی هستند زیرمجموعهی حقایقِ الهیِ واقعیِ عملی، که روحِ انسان را به طورِ سالم تغذیه میکنند و عقل سلیم را رشد میدهند.
برو به این واژه
اُصولِ بُنیادین
اصولی هستند که مکمّل یکدیگرند و بنیانِ خلقت، انتظاماتِ کائنات، عدالتِ یکتایی و رحمتِ الهی، چه در این دنیا و چه در آن دنیا، بر پایهی آنها استوارند و از طریق سیالهی الهی برقرار و تنظیم میشوند. این اصول شامل موارد زیر است: اصل جاذبه، اصل اَضداد، اصل عِلّیت، اصل حقِ قانونی، اصل اِتّصال، اصل عملِ اینویوُ، اصل قابل و قبول، اصل کَرَمِ یکتایی، اصل استثنا …
برو به این واژه
اصولی هستند که مکمّل یکدیگرند و بنیانِ خلقت، انتظاماتِ کائنات، عدالتِ یکتایی و رحمتِ الهی، چه در این دنیا و چه در آن دنیا، بر پایهی آنها استوارند و از طریق سیالهی الهی برقرار و تنظیم میشوند. این اصول شامل موارد زیر است: اصل جاذبه، اصل اَضداد، اصل عِلّیت، اصل حقِ قانونی، اصل اِتّصال، اصل عملِ اینویوُ، اصل قابل و قبول، اصل کَرَمِ یکتایی، اصل استثنا …
برو به این واژه
اَمیال و خواستههای نفسانیِ استتاری
خواستههایِ نفسانی که از لیبیدو و قدرتطلبی مَنشأ میگیرند، ولی در پوششِ توجیهاتِ معنوی و عِرفانی در او بُروز میکنند.
برو به این واژه
خواستههایِ نفسانی که از لیبیدو و قدرتطلبی مَنشأ میگیرند، ولی در پوششِ توجیهاتِ معنوی و عِرفانی در او بُروز میکنند.
برو به این واژه
انرژیِ فَراعِلّیِ یکتایی
در نور یکتایی مستتر است و یگانه انرژیای است که انرژیِ مُضر برای روح و بسیار قوی و پُرزورِ نفس اماره را خُنثا میکند.
برو به این واژه
در نور یکتایی مستتر است و یگانه انرژیای است که انرژیِ مُضر برای روح و بسیار قوی و پُرزورِ نفس اماره را خُنثا میکند.
برو به این واژه
انرژیِ فَراعِلّیِ یکتایی
در نور یکتایی مستتر است و یگانه انرژیای است که انرژیِ مُضر برای روح و بسیار قوی و پُرزورِ نفس اماره را خُنثا میکند.
برو به این واژه
در نور یکتایی مستتر است و یگانه انرژیای است که انرژیِ مُضر برای روح و بسیار قوی و پُرزورِ نفس اماره را خُنثا میکند.
برو به این واژه
انگیزشِ پرستش
پرستشِ مُتَعالی را در انسانها بیدار میکند و مخزن آن نفس شائقهی بخش روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان است.
برو به این واژه
پرستشِ مُتَعالی را در انسانها بیدار میکند و مخزن آن نفس شائقهی بخش روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان است.
برو به این واژه
انگیزشِ حقیقتجویی
کُنجکاویِ علمی را در انسانها بیدار میکند و او را وا میدارد بخواهد حقیقتِ هر چیز یا پدیدهای که نظرش را جلب میکند بشناسد، و بفهمد چه علت و چه فایدهای دارد. مخزن آن نفس شائقهی بخش روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان است.
برو به این واژه
کُنجکاویِ علمی را در انسانها بیدار میکند و او را وا میدارد بخواهد حقیقتِ هر چیز یا پدیدهای که نظرش را جلب میکند بشناسد، و بفهمد چه علت و چه فایدهای دارد. مخزن آن نفس شائقهی بخش روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان است.
برو به این واژه
اید
روحِ بَشَری، در روان به صورتِ اید (نفسِ کارگر) بروز میکند، طبیعتِ حیوانیِ خالص دارد و به طورِ غریزی بقایِ حیاتِ جسمِ زیستیِ انسان را تأمین میکند.
برو به این واژه
روحِ بَشَری، در روان به صورتِ اید (نفسِ کارگر) بروز میکند، طبیعتِ حیوانیِ خالص دارد و به طورِ غریزی بقایِ حیاتِ جسمِ زیستیِ انسان را تأمین میکند.
برو به این واژه
ایگو (منِ آگاهِ سطحی، نفس)
جایگاهِ ویژهی بروزاتِ امیال و انگیزشهایِ زوجِ اید-نفس اماره که عقلِ عادی او را نیز در خدمتِ خود میگیرند و سخنگوی خود قرار میدهند.
برو به این واژه
جایگاهِ ویژهی بروزاتِ امیال و انگیزشهایِ زوجِ اید-نفس اماره که عقلِ عادی او را نیز در خدمتِ خود میگیرند و سخنگوی خود قرار میدهند.
برو به این واژه
ایگو (منِ آگاهِ سطحی، نفس)
جایگاهِ ویژهی بروزاتِ امیال و انگیزشهایِ زوجِ اید-نفس اماره که عقلِ عادی او را نیز در خدمتِ خود میگیرند و سخنگوی خود قرار میدهند.
برو به این واژه
جایگاهِ ویژهی بروزاتِ امیال و انگیزشهایِ زوجِ اید-نفس اماره که عقلِ عادی او را نیز در خدمتِ خود میگیرند و سخنگوی خود قرار میدهند.
برو به این واژه
ایمانِ (عشقِ هَیَجانی اولیه)
اِحساس و اِلهام و انگیزهای که بر اثرِ انگیزشِ پرستش به وجود میآید و تنها او عطا میکند.
برو به این واژه
اِحساس و اِلهام و انگیزهای که بر اثرِ انگیزشِ پرستش به وجود میآید و تنها او عطا میکند.
برو به این واژه
بارِ عِلّی
هر نقطهضعفِ صفاتی یا عیبِ اخلاقی-الهیای را بارِ عِلّی مینامیم که ایجادِ کششِ اِسارتوار برای ارزشهایِ مادی در روان کند، به طوری که انسان احساس کند به تنهایی قادر نیست با آن مبارزه کند و خود را در برابر آن نقطهضعف بیچاره و درمانده ببیند.
برو به این واژه
هر نقطهضعفِ صفاتی یا عیبِ اخلاقی-الهیای را بارِ عِلّی مینامیم که ایجادِ کششِ اِسارتوار برای ارزشهایِ مادی در روان کند، به طوری که انسان احساس کند به تنهایی قادر نیست با آن مبارزه کند و خود را در برابر آن نقطهضعف بیچاره و درمانده ببیند.
برو به این واژه
پرورشْ فکرِ صحیح
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
پرورشْ فکرِ صحیح
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
پرورشْ فکرِ صحیح
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
پرورشْ فکرِ صحیح
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“رشد فکری که در اثرِ عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و جذبِ آن در روان و از آنجا در روح انجام میپذیرد. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
پوچیات
شامل پوچیاتِ دُنیوی (فعالیت و رفتارهایی مربوط به زندگیِ این دنیا که هیچ سودِ دنیوی یا اُخرویِ مُثبت به بار نمیآورند) و پوچیات اُخروی (باورها و دستورالعُمُلهایی مربوط به دین و معنویات که نه عقل سلیم را رُشد میدهند و نه چیزی به ذخیرهی معنویِ انسان میافزایند) است.
برو به این واژه
شامل پوچیاتِ دُنیوی (فعالیت و رفتارهایی مربوط به زندگیِ این دنیا که هیچ سودِ دنیوی یا اُخرویِ مُثبت به بار نمیآورند) و پوچیات اُخروی (باورها و دستورالعُمُلهایی مربوط به دین و معنویات که نه عقل سلیم را رُشد میدهند و نه چیزی به ذخیرهی معنویِ انسان میافزایند) است.
برو به این واژه
پیشآگاه
باریکهای از آگاهی روانی انسان که بینِ خودآگاه و ناخودآگاهِ روانیاش قرار دارد. جایگاهِ ذخیرهی افکاری است که فعلاً در خودآگاهاش بروز نمیکنند، ولی همیشه در دسترسِ ذهن هستند و به محضِ توجه به آنها بلافاصله وارد خودآگاه میشوند.
برو به این واژه
باریکهای از آگاهی روانی انسان که بینِ خودآگاه و ناخودآگاهِ روانیاش قرار دارد. جایگاهِ ذخیرهی افکاری است که فعلاً در خودآگاهاش بروز نمیکنند، ولی همیشه در دسترسِ ذهن هستند و به محضِ توجه به آنها بلافاصله وارد خودآگاه میشوند.
برو به این واژه
تصحیح کردنِ ایمان
فرایندی است که در طی آن شخص تحقیقاتِ جدی به عمل میآوَرَد تا مطمئن شود خدایی که به او ایمان بسته، یک خدایِ حقیقی است، یعنی دربردارندهی فکر و قدرت و ارادهی یکتایی است.
برو به این واژه
فرایندی است که در طی آن شخص تحقیقاتِ جدی به عمل میآوَرَد تا مطمئن شود خدایی که به او ایمان بسته، یک خدایِ حقیقی است، یعنی دربردارندهی فکر و قدرت و ارادهی یکتایی است.
برو به این واژه
تمرینِ فکر و ذکر
نوعی دعا و راز و نیازِ جهانی است که به هر کس صادقانه در طلبِ حقیقت باشد، فارغ از فرهنگ و باورش، میتواند از طریق آن فعالانه به یکتا یا به یک خدایِ حقیقی توجه کند.
برو به این واژه
نوعی دعا و راز و نیازِ جهانی است که به هر کس صادقانه در طلبِ حقیقت باشد، فارغ از فرهنگ و باورش، میتواند از طریق آن فعالانه به یکتا یا به یک خدایِ حقیقی توجه کند.
برو به این واژه
توجه دائم
در خاطر زنده نگه داشتن (توجه کردن) به سیالهی الهی و اینکه همیشه حضور دارد و بر ما محیط است.
برو به این واژه
در خاطر زنده نگه داشتن (توجه کردن) به سیالهی الهی و اینکه همیشه حضور دارد و بر ما محیط است.
برو به این واژه
جسمِ مِثالی (قالبِ مِثالی)
جسمی که از نوعی «مادهی فکریِ بسیار لطیف و بیوزن» ساخته شده و هر کس در برزخ در اختیار دارد. جسم مثالی عیناً از روی جسم زیستیِ شخص کُپی شده و از همه نظر شباهت کامل به آن دارد.
برو به این واژه
جسمی که از نوعی «مادهی فکریِ بسیار لطیف و بیوزن» ساخته شده و هر کس در برزخ در اختیار دارد. جسم مثالی عیناً از روی جسم زیستیِ شخص کُپی شده و از همه نظر شباهت کامل به آن دارد.
برو به این واژه
جهان کمال (اقیانوس حقیقت)
یک جهانِ معنویِ فراعلیِ بیپایان که برتر از تمام جهانهایِ هستیِ مادی و معنوی («آسمانها») است و بر همهی آنها تسلط و احاطهی کامل دارد. یک جهانِ «مقاماتی-نشئاتی» است از نورِ یکتایی و حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و … .
برو به این واژه
یک جهانِ معنویِ فراعلیِ بیپایان که برتر از تمام جهانهایِ هستیِ مادی و معنوی («آسمانها») است و بر همهی آنها تسلط و احاطهی کامل دارد. یک جهانِ «مقاماتی-نشئاتی» است از نورِ یکتایی و حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده و … .
برو به این واژه
چرخهی مَعرِفت
چرخهی مثبتی که بینِ رُشدِ فرامغز و رُشدِ عقلِ سلیم در جریان است: هر چه شخص به حقایقِ الهیِ واقعیِ زندهی بیشتری عمل کند، عقلِ سلیماش بیشتر رُشد میکند و پایههایِ ساختاریِ فرامغز را بهتر میسازد؛ و هر چه فرامغز ساختارِ بهتری داشته باشد، خودبهخود عقلِ سلیم را بیشتر رشد میدهد.
برو به این واژه
چرخهی مثبتی که بینِ رُشدِ فرامغز و رُشدِ عقلِ سلیم در جریان است: هر چه شخص به حقایقِ الهیِ واقعیِ زندهی بیشتری عمل کند، عقلِ سلیماش بیشتر رُشد میکند و پایههایِ ساختاریِ فرامغز را بهتر میسازد؛ و هر چه فرامغز ساختارِ بهتری داشته باشد، خودبهخود عقلِ سلیم را بیشتر رشد میدهد.
برو به این واژه
حال
هیجانِ معنویِ نشاطآور و بسیار مطبوعی که گاهی هم احساسِ جداییِ انسان را از اصلاش، به صورتِ غمی شیرین و نشئهزا، در او بیدار میکند و او را به گریهی فراق وا میدارد.
برو به این واژه
هیجانِ معنویِ نشاطآور و بسیار مطبوعی که گاهی هم احساسِ جداییِ انسان را از اصلاش، به صورتِ غمی شیرین و نشئهزا، در او بیدار میکند و او را به گریهی فراق وا میدارد.
برو به این واژه
حالتِ روان
وقتی یک روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان، برای نخستین بار و با اولین دَمِ یک نوزادِ (تازهزادِ) آدمی، در او «حضور» یافت، و خواصِ جوهریِ روحِ بشریِ نوزاد را در خود حل کرد، حالتِ روان به خود میگیرد. یعنی برای اولین بار «روان» در آن شکل میگیرد، احساس «مَن» میکند و به این طریق روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان – که یک بُعدی است – برای همیشه تبدیل به «روحِ انسان» – که دو بُعدی است – میگردد و حالتِ کارکردی به خود میگیرد.
برو به این واژه
وقتی یک روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان، برای نخستین بار و با اولین دَمِ یک نوزادِ (تازهزادِ) آدمی، در او «حضور» یافت، و خواصِ جوهریِ روحِ بشریِ نوزاد را در خود حل کرد، حالتِ روان به خود میگیرد. یعنی برای اولین بار «روان» در آن شکل میگیرد، احساس «مَن» میکند و به این طریق روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان – که یک بُعدی است – برای همیشه تبدیل به «روحِ انسان» – که دو بُعدی است – میگردد و حالتِ کارکردی به خود میگیرد.
برو به این واژه
حالتِ روان
وقتی یک روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان، برای نخستین بار و با اولین دَمِ یک نوزادِ (تازهزادِ) آدمی، در او «حضور» یافت، و خواصِ جوهریِ روحِ بشریِ نوزاد را در خود حل کرد، حالتِ روان به خود میگیرد. یعنی برای اولین بار «روان» در آن شکل میگیرد، احساس «مَن» میکند و به این طریق روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان – که یک بُعدی است – برای همیشه تبدیل به «روحِ انسان» – که دو بُعدی است – میگردد و حالتِ کارکردی به خود میگیرد.
برو به این واژه
وقتی یک روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان، برای نخستین بار و با اولین دَمِ یک نوزادِ (تازهزادِ) آدمی، در او «حضور» یافت، و خواصِ جوهریِ روحِ بشریِ نوزاد را در خود حل کرد، حالتِ روان به خود میگیرد. یعنی برای اولین بار «روان» در آن شکل میگیرد، احساس «مَن» میکند و به این طریق روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان – که یک بُعدی است – برای همیشه تبدیل به «روحِ انسان» – که دو بُعدی است – میگردد و حالتِ کارکردی به خود میگیرد.
برو به این واژه
حِجابِ روانی
یک پردهی فکریِ مِهگونهی کم و بیش تار که بینِ منِ آگاه و ناخودآگاهِ تام حایل میشود. تاریِ حِجابِ روانی به علتِ فعالیتِ زوجِ اید- نفس اماره، و به خصوص «دودهی سیاهِ فکریِ» برخاسته از فعالیتهایِ نفس اماره است.
برو به این واژه
یک پردهی فکریِ مِهگونهی کم و بیش تار که بینِ منِ آگاه و ناخودآگاهِ تام حایل میشود. تاریِ حِجابِ روانی به علتِ فعالیتِ زوجِ اید- نفس اماره، و به خصوص «دودهی سیاهِ فکریِ» برخاسته از فعالیتهایِ نفس اماره است.
برو به این واژه
حِجابِ روانی
یک پردهی فکریِ مِهگونهی کم و بیش تار که بینِ منِ آگاه و ناخودآگاهِ تام حایل میشود. تاریِ حِجابِ روانی به علتِ فعالیتِ زوجِ اید- نفس اماره، و به خصوص «دودهی سیاهِ فکریِ» برخاسته از فعالیتهایِ نفس اماره است.
برو به این واژه
یک پردهی فکریِ مِهگونهی کم و بیش تار که بینِ منِ آگاه و ناخودآگاهِ تام حایل میشود. تاریِ حِجابِ روانی به علتِ فعالیتِ زوجِ اید- نفس اماره، و به خصوص «دودهی سیاهِ فکریِ» برخاسته از فعالیتهایِ نفس اماره است.
برو به این واژه
حقِ بخشایشِ الهی
یک حق قانونیِ خلقتی که یکتا به خاطرِ کمکِ بیشتر به موجودات صاحب عقل و اختیار عطا میکند و ایجاب میکند که او، خطاهایِ بیشماری را که این موجودات – بر اثرِ از خود بیخبریِ معنوی و اختیارشان – اجباراً مُرتَکِب میشوند، تا آنجا که جا دارد، سخاوتمندانه ببخشد.
برو به این واژه
یک حق قانونیِ خلقتی که یکتا به خاطرِ کمکِ بیشتر به موجودات صاحب عقل و اختیار عطا میکند و ایجاب میکند که او، خطاهایِ بیشماری را که این موجودات – بر اثرِ از خود بیخبریِ معنوی و اختیارشان – اجباراً مُرتَکِب میشوند، تا آنجا که جا دارد، سخاوتمندانه ببخشد.
برو به این واژه
حقِ هدایتِ الهی
یک حق قانونیِ خلقتی که یکتا به موجودات صاحب عقل و اختیار عطا میکند و ایجاب میکند که هدایت الهی همیشه بر رویِ زمین حضور داشته باشد.
برو به این واژه
یک حق قانونیِ خلقتی که یکتا به موجودات صاحب عقل و اختیار عطا میکند و ایجاب میکند که هدایت الهی همیشه بر رویِ زمین حضور داشته باشد.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
دستوراتی که از مبدأِ حقیقت – یکتا – برایِ پرورشِ روحِ موجوداتِ صاحب عقل و اختیار، از جمله انسانها، صادر شده و میشوند، و چون دربردارندهی اثرِ الهی هستند، زندهاند. این حقایق، نظری و عملی هستند.
برو به این واژه
حقوقِ قانونیِ خلقتی (طبیعی)
مجموعه استعدادها و وسیلههایِ طبیعی که خالقِ کُل به مخلوقات تفویض مینماید تا بتوانند به یاریِ آنها به بلوغِ رُشدشان برسند و زندگیشان را اداره کنند.
برو به این واژه
مجموعه استعدادها و وسیلههایِ طبیعی که خالقِ کُل به مخلوقات تفویض مینماید تا بتوانند به یاریِ آنها به بلوغِ رُشدشان برسند و زندگیشان را اداره کنند.
برو به این واژه
حقیقتِ (حقیقتِ مُطلق)
یکتا است. توضیح: «حقیقت» به چند چیز اطلاق میشود. برای توضیح کامل، رجوع شود به فصل ۱۹، ص ۲۳۲.
برو به این واژه
یکتا است. توضیح: «حقیقت» به چند چیز اطلاق میشود. برای توضیح کامل، رجوع شود به فصل ۱۹، ص ۲۳۲.
برو به این واژه
خودآگاهیِ دگرگونشده
حالتی از خودآگاهی انسان که در آن عقل مختل شده و انسان در هیجاناتِ فراطبیعی – که غالباً از نوعِ لیمبیک (نفسانی-حیوانی) هستند – فرو میرود و خودِ شخص از درکِ معنیِ واقعیشان و خطراتی که برای روحاش دارند عاجز است.
برو به این واژه
حالتی از خودآگاهی انسان که در آن عقل مختل شده و انسان در هیجاناتِ فراطبیعی – که غالباً از نوعِ لیمبیک (نفسانی-حیوانی) هستند – فرو میرود و خودِ شخص از درکِ معنیِ واقعیشان و خطراتی که برای روحاش دارند عاجز است.
برو به این واژه
خودآگاهیِ عادی
یک جریانِ فکریِ آگاهانه که از امواجِ فکریِ نفسانی-حیوانی و روحانی-انسانی ترکیب شده و به هرجا که نظرمان جلب شود سر میکشد.
برو به این واژه
یک جریانِ فکریِ آگاهانه که از امواجِ فکریِ نفسانی-حیوانی و روحانی-انسانی ترکیب شده و به هرجا که نظرمان جلب شود سر میکشد.
برو به این واژه
خودخواهیِ انحصارطلبانه
هر چیزِ خوب را فقط برای خود خواستن بدون فکر کردن به اینکه دیگران هم حقی دارند.
برو به این واژه
هر چیزِ خوب را فقط برای خود خواستن بدون فکر کردن به اینکه دیگران هم حقی دارند.
برو به این واژه
خودشناسی
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
خودشناسی
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
خودشناسی
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
“شناساییِ منِ واقعی خود (روحِ خود). توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند.
برو به این واژه
دینِ بیروح
دینی که یا در اصل، ساخته و پرداختهی انسانها است (دینِ دروغین)، یا در اصل، حقیقی بوده، یعنی اثرِ الهی (روح) در آن بوده، ولی به مُرورِ زمان – به واسطهی دخالتِ بَشَرها – تُهی از اثرِ الهی شده است.
برو به این واژه
دینی که یا در اصل، ساخته و پرداختهی انسانها است (دینِ دروغین)، یا در اصل، حقیقی بوده، یعنی اثرِ الهی (روح) در آن بوده، ولی به مُرورِ زمان – به واسطهی دخالتِ بَشَرها – تُهی از اثرِ الهی شده است.
برو به این واژه
ذاتدارها
شخصیتهایِ معنویِ استثنایی، برجسته و بسیار نادر که به نسبتِ مقام و ظرفیتِ روحشان «مقداری» از جِلوهی ذاتِ یکتایی در آنها جِلوهگر است و به همان مقدار میتوانند فکر و قدرت و اراده و نورِ یکتایی را از خود بروز دهند.
برو به این واژه
شخصیتهایِ معنویِ استثنایی، برجسته و بسیار نادر که به نسبتِ مقام و ظرفیتِ روحشان «مقداری» از جِلوهی ذاتِ یکتایی در آنها جِلوهگر است و به همان مقدار میتوانند فکر و قدرت و اراده و نورِ یکتایی را از خود بروز دهند.
برو به این واژه
ذخیرهی معنوی
از خوراکهای اصلیِ روح انسان که در اثر کارهای نیک و کمکِ بیریا به خلق و اَعمالِ عِبادی به دست میآید.
برو به این واژه
از خوراکهای اصلیِ روح انسان که در اثر کارهای نیک و کمکِ بیریا به خلق و اَعمالِ عِبادی به دست میآید.
برو به این واژه
رفتار
مجموعهای متشکل از فکر (نیّت) و عمل: انسان به موضوعی فکر میکند و تصمیمِ قاطع میگیرد (نیّت میکند) که آن را به عمل بگذارد، و سپس به عمل میگذارد.
برو به این واژه
مجموعهای متشکل از فکر (نیّت) و عمل: انسان به موضوعی فکر میکند و تصمیمِ قاطع میگیرد (نیّت میکند) که آن را به عمل بگذارد، و سپس به عمل میگذارد.
برو به این واژه
روان
“فضایِ ذهنیِ کوچکی از روح که ارتباطِ روح و مغز را تأمین میکند. همچنین رجوع شود به «حالت روان».
برو به این واژه
“فضایِ ذهنیِ کوچکی از روح که ارتباطِ روح و مغز را تأمین میکند. همچنین رجوع شود به «حالت روان».
برو به این واژه
روان
“فضایِ ذهنیِ کوچکی از روح که ارتباطِ روح و مغز را تأمین میکند. همچنین رجوع شود به «حالت روان».
برو به این واژه
“فضایِ ذهنیِ کوچکی از روح که ارتباطِ روح و مغز را تأمین میکند. همچنین رجوع شود به «حالت روان».
برو به این واژه
روحِ بشری (روحِ خاکی یا روحِ ویژهیِ جنینِ انسان)
روحی که از تکاملِ سَیّالهی جوهرِ حیاتیِ کرهی زمین پدید میآید. یک مرتبه تکاملیافتهتر از روحِ حیواناتِ ردهعالی است، و اثراتِ تمامیِ ارواحی را – از جمادی گرفته تا حیوانی – که در ترکیبِ آن شرکت داشتهاند در بر میگیرد؛ به جسمِ زیستیِ انسانی «جان» میدمد، و علاوه بر تأمینِ زندگیِ حیوانیِ جسمِ آدمی، صفاتِ حیوانیاش را نیز به روانِ انسان منتقل میکند و اید را میسازد.
برو به این واژه
روحی که از تکاملِ سَیّالهی جوهرِ حیاتیِ کرهی زمین پدید میآید. یک مرتبه تکاملیافتهتر از روحِ حیواناتِ ردهعالی است، و اثراتِ تمامیِ ارواحی را – از جمادی گرفته تا حیوانی – که در ترکیبِ آن شرکت داشتهاند در بر میگیرد؛ به جسمِ زیستیِ انسانی «جان» میدمد، و علاوه بر تأمینِ زندگیِ حیوانیِ جسمِ آدمی، صفاتِ حیوانیاش را نیز به روانِ انسان منتقل میکند و اید را میسازد.
برو به این واژه
روحِ ملکوتیِ ویژهی انسان
روح ویژهی انسان که مستقیماً (بدون واسطه) از طرفِ خدا خلق میشود و جزو شریفترین، یعنی با حُرمتترینِ مخلوقات است.
برو به این واژه
روح ویژهی انسان که مستقیماً (بدون واسطه) از طرفِ خدا خلق میشود و جزو شریفترین، یعنی با حُرمتترینِ مخلوقات است.
برو به این واژه
روحِ ضعیف و ناکارآمد
“روحی که نمیتواند ارادهی بخشِ روحانی-انسانیاش را بر بخشِ نفسانی-حیوانیِ خود غلبه دهد. روح ضعیف، یعنی شخص نه انگیزه دارد و نه ارادهی کافی دارد که به سرنوشتِ معنویاش بپردازد، و روح ناکارآمد، یعنی اگر هم شخص به معنویت بپردازد، نمیتواند فعالانه با نقاطِ ضعفِ صفاتیِ (عیوب اخلاقی-الهیِ) خود، و به طریقِ اَولی با نفسِ امارهای که آن نقاط ضعف را تولید میکنند، مبارزه کند.
برو به این واژه
“روحی که نمیتواند ارادهی بخشِ روحانی-انسانیاش را بر بخشِ نفسانی-حیوانیِ خود غلبه دهد. روح ضعیف، یعنی شخص نه انگیزه دارد و نه ارادهی کافی دارد که به سرنوشتِ معنویاش بپردازد، و روح ناکارآمد، یعنی اگر هم شخص به معنویت بپردازد، نمیتواند فعالانه با نقاطِ ضعفِ صفاتیِ (عیوب اخلاقی-الهیِ) خود، و به طریقِ اَولی با نفسِ امارهای که آن نقاط ضعف را تولید میکنند، مبارزه کند.
برو به این واژه
سوپرایگو
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
سوپرایگو
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
سوپرایگو
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
سوپرایگو
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
بخش روحانی- انسانیِ ناخودآگاهِ روانیِ انسان؛ شاملِ چهار قوهی روحانیِ-انسانی است: نفسِ مُطمئنِه، نفسِ مُلهِمه، نفسِ لَوامه و نفسِ شائقه.
برو به این واژه
سیالهی الهی
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
سیالهی الهی
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
سیالهی الهی
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
یک جریانِ آگاهی که مُدام از پرتوِ وجودِ یکتا برمیآید و میتوان آن را به میدانِ آگاهیِ بینهایتِ یکتایی تشبیه نمود که همهی موجوداتِ عالَم را در برمیگیرد و در همهجا و در درونِ همهچیز جاری است و حضور دارد.
برو به این واژه
صادق
کسی که قلباً میخواهد خود را به او نزدیک کند؛ رفتارش را با او برپایهی راستی، دُرستی، وفاداری و ازخودگذشتگی تنظیم میکند و کوشش دارد رضایتِ «خدا» را بر رضایتِ ایگویِ خود ترجیح دهد و در صورتِ لزوم به خود تحمیل کند.
برو به این واژه
کسی که قلباً میخواهد خود را به او نزدیک کند؛ رفتارش را با او برپایهی راستی، دُرستی، وفاداری و ازخودگذشتگی تنظیم میکند و کوشش دارد رضایتِ «خدا» را بر رضایتِ ایگویِ خود ترجیح دهد و در صورتِ لزوم به خود تحمیل کند.
برو به این واژه
طب جدید روح (سیرِ کمالِ روحی)؛ (روشِ ترجیحاً عقلانی)
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
طب جدید روح (سیرِ کمالِ روحی)؛ (روشِ ترجیحاً عقلانی)
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
طب جدید روح (سیرِ کمالِ روحی)؛ (روشِ ترجیحاً عقلانی)
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
“علمی است که با عمل کردنِ اینویوُ به حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده – که هدایتِ الهی ارائه میدهد – به دست میآید و مبتنی بر عشقِ عقلانی به حقیقت و رشد دادنِ عقلِ سلیم است. در قیاس با علم پزشکی، طبِ جدیدِ روح نیز در چند مَقطعِ دانشگاهی، از جمله مقطعِ پایه و مقطعِ عالی طی میشود. برای توضیح بیشتر در مورد هر مقطع، رجوع شود به فصل ۱۳. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
عشق عقلانی به حقیقت
عشقی که از عقلِ سلیم نشأت میگیرد و قدرتِ تشخیص و تمیزِ حقیقت و حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده را در بر دارد.
برو به این واژه
عشقی که از عقلِ سلیم نشأت میگیرد و قدرتِ تشخیص و تمیزِ حقیقت و حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده را در بر دارد.
برو به این واژه
عشقهایِ عِرفانیِ عِلّی (عشقهای عِرفانیِ لیمبیک)
عشقهایی که کم و بیش آغشته به خاستههای ایگو هستند – یعنی عشقهایِ نفسانی در پوششِ معنوی – که در افکارِ عموم نیز موردِ ستایش بوده و هستند و اغلب، هدفِ اصلیِ راههایِ معنوی قرار گرفته و میگیرند. توضیح: عشقهای عرفانیِ لیمبیک با عشقهایِ لیمبیکِ قانونی که از اید برمیآیند و در محدودهی حقِ قانونیاش قرار میگیرند، تفاوت دارند (رجوع شود به فصل ۲، ص ۵۶-۵۷).
برو به این واژه
عشقهایی که کم و بیش آغشته به خاستههای ایگو هستند – یعنی عشقهایِ نفسانی در پوششِ معنوی – که در افکارِ عموم نیز موردِ ستایش بوده و هستند و اغلب، هدفِ اصلیِ راههایِ معنوی قرار گرفته و میگیرند. توضیح: عشقهای عرفانیِ لیمبیک با عشقهایِ لیمبیکِ قانونی که از اید برمیآیند و در محدودهی حقِ قانونیاش قرار میگیرند، تفاوت دارند (رجوع شود به فصل ۲، ص ۵۶-۵۷).
برو به این واژه
عقل (عقلِ عادی)
قوهای است در فکرِ انسان که به او اِدراک و تشخیص و تمیز میدهد تا حق را از باطل، رابطهی علت و معلول، سود و زیان، نیکی و بدی و … را تشخیص دهد. زمانی که روح ملکوتیِ ویژهی انسان حالت روان به خود گرفت و به روح انسان تبدیل شد، عقل در او ظاهر میشود. سیرِ کمال عقل شاملِ سه مرحله است: عقلِ عادی، عقلِ سلیم و عقلِ الهی. (اول سخن، ص ۲۵)
برو به این واژه
قوهای است در فکرِ انسان که به او اِدراک و تشخیص و تمیز میدهد تا حق را از باطل، رابطهی علت و معلول، سود و زیان، نیکی و بدی و … را تشخیص دهد. زمانی که روح ملکوتیِ ویژهی انسان حالت روان به خود گرفت و به روح انسان تبدیل شد، عقل در او ظاهر میشود. سیرِ کمال عقل شاملِ سه مرحله است: عقلِ عادی، عقلِ سلیم و عقلِ الهی. (اول سخن، ص ۲۵)
برو به این واژه
عقل (عقلِ عادی)
قوهای است در فکرِ انسان که به او اِدراک و تشخیص و تمیز میدهد تا حق را از باطل، رابطهی علت و معلول، سود و زیان، نیکی و بدی و … را تشخیص دهد. زمانی که روح ملکوتیِ ویژهی انسان حالت روان به خود گرفت و به روح انسان تبدیل شد، عقل در او ظاهر میشود. سیرِ کمال عقل شاملِ سه مرحله است: عقلِ عادی، عقلِ سلیم و عقلِ الهی. (اول سخن، ص ۲۵)
برو به این واژه
قوهای است در فکرِ انسان که به او اِدراک و تشخیص و تمیز میدهد تا حق را از باطل، رابطهی علت و معلول، سود و زیان، نیکی و بدی و … را تشخیص دهد. زمانی که روح ملکوتیِ ویژهی انسان حالت روان به خود گرفت و به روح انسان تبدیل شد، عقل در او ظاهر میشود. سیرِ کمال عقل شاملِ سه مرحله است: عقلِ عادی، عقلِ سلیم و عقلِ الهی. (اول سخن، ص ۲۵)
برو به این واژه
عقل الهی
عقلِ سلیمِ بلوغیافته، که قابلیت یافته با نظری از یکتا به عقلِ الهی (کمال عقل) قلب ماهیت شود.
برو به این واژه
عقلِ سلیمِ بلوغیافته، که قابلیت یافته با نظری از یکتا به عقلِ الهی (کمال عقل) قلب ماهیت شود.
برو به این واژه
عقل الهی
عقلِ سلیمِ بلوغیافته، که قابلیت یافته با نظری از یکتا به عقلِ الهی (کمال عقل) قلب ماهیت شود.
برو به این واژه
عقلِ سلیمِ بلوغیافته، که قابلیت یافته با نظری از یکتا به عقلِ الهی (کمال عقل) قلب ماهیت شود.
برو به این واژه
عقل سلیم
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
عقل سلیم
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
عقل سلیم
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
عقل سلیم
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
عقل سلیم
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادی، که علاوه بر درکِ بُعدِ مادّیِ چیزها، بُعدِ معنویِ آنها را نیز به خوبی درک میکند.
برو به این واژه
عملِ اینویترُ
انسان یک حقیقتِ الهیِ واقعی را به صورتِ نظری فرا گیرد و به حافظه بسپارد، سپس به آن بیندیشد و به خود تلقین کند تا فکرِ خود را آمادهی عملِ اینویوُ کند.
برو به این واژه
انسان یک حقیقتِ الهیِ واقعی را به صورتِ نظری فرا گیرد و به حافظه بسپارد، سپس به آن بیندیشد و به خود تلقین کند تا فکرِ خود را آمادهی عملِ اینویوُ کند.
برو به این واژه
عملِ اینویوُ
پس از آمادگیِ فکری، انسان یک حقیقتِ الهیِ واقعی را در واقعیاتِ عینیِ زندگی و در تماسِ با مردم شخصاً به تجربه بگذارد.
برو به این واژه
پس از آمادگیِ فکری، انسان یک حقیقتِ الهیِ واقعی را در واقعیاتِ عینیِ زندگی و در تماسِ با مردم شخصاً به تجربه بگذارد.
برو به این واژه
فرامغز
«مغزِ روح» و برترین قوهی روحِ انسان، در ناخودآگاهِ روحی میگُستَرَد و بر قُوایِ دیگرِ روح اِشراف دارد.
برو به این واژه
«مغزِ روح» و برترین قوهی روحِ انسان، در ناخودآگاهِ روحی میگُستَرَد و بر قُوایِ دیگرِ روح اِشراف دارد.
برو به این واژه
فرامغز
«مغزِ روح» و برترین قوهی روحِ انسان، در ناخودآگاهِ روحی میگُستَرَد و بر قُوایِ دیگرِ روح اِشراف دارد.
برو به این واژه
«مغزِ روح» و برترین قوهی روحِ انسان، در ناخودآگاهِ روحی میگُستَرَد و بر قُوایِ دیگرِ روح اِشراف دارد.
برو به این واژه
فضایِ ذهنیِ کُلی
آمیزهای از دو فضایِ ذهنی با گِرایشهایِ مختلف و مُکمِلِ یکدیگر: فضایِ ذهنیِ عملگِرا – که بیشتر بر اثرِ مواجه شدن با واقعیاتِ مَلموسِ زندگی گسترش مییابد – و فضایِ ذهنیِ عملگُریز (تصوری) – که بیشتر بر اثرِ تَصَورات و افکارِ خیالی گسترش مییابد.
برو به این واژه
آمیزهای از دو فضایِ ذهنی با گِرایشهایِ مختلف و مُکمِلِ یکدیگر: فضایِ ذهنیِ عملگِرا – که بیشتر بر اثرِ مواجه شدن با واقعیاتِ مَلموسِ زندگی گسترش مییابد – و فضایِ ذهنیِ عملگُریز (تصوری) – که بیشتر بر اثرِ تَصَورات و افکارِ خیالی گسترش مییابد.
برو به این واژه
فضیلتِ الهی
صفتی که بر اثرِ کنترل و نظارت عقل سلیم به تعادلِ کارکردی رسیده، قابلیت یافته با نظری از یکتا به فضیلتِ الهی قلبِ ماهیت شود.
برو به این واژه
صفتی که بر اثرِ کنترل و نظارت عقل سلیم به تعادلِ کارکردی رسیده، قابلیت یافته با نظری از یکتا به فضیلتِ الهی قلبِ ماهیت شود.
برو به این واژه
کمال (کمالِ روحی)
اخرین مرحلهی سیرِ کمالِ روحی انسان؛ زمانی فرا میرسد که دانشجوی معنوی توانسته باشد – با تکیه بر اراده و کوششِ خودش و به یاریِ تنگاتنگِ انرژیِ فراعِلیِ یکتایی – بر نقاطِ ضعفِ صفاتیِ (عیوبِ اخلاقی−الهیِ) خویشتن تسلطِ کامل بیابد و عقلِ سلیماش (مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادیاش) با نظری از یکتا به عقلِ الهی قلبِ ماهیت شود. در کمال، دانشجویِ معنوی، تمامِ امتحاناتِ (آزمونهای) نظری و عملیِ سیر کمالِ روحیاش را گذرانده و دُکتُرایش را گرفته، یعنی ذرهی الهیِ روحِ خود را شناخته است و به تحقیقاش در این راستا ادامه داده تا به مقامِ پروفسوری (کمال) رسیده است.
برو به این واژه
اخرین مرحلهی سیرِ کمالِ روحی انسان؛ زمانی فرا میرسد که دانشجوی معنوی توانسته باشد – با تکیه بر اراده و کوششِ خودش و به یاریِ تنگاتنگِ انرژیِ فراعِلیِ یکتایی – بر نقاطِ ضعفِ صفاتیِ (عیوبِ اخلاقی−الهیِ) خویشتن تسلطِ کامل بیابد و عقلِ سلیماش (مرتبهی بلوغیافتهترِ عقلِ عادیاش) با نظری از یکتا به عقلِ الهی قلبِ ماهیت شود. در کمال، دانشجویِ معنوی، تمامِ امتحاناتِ (آزمونهای) نظری و عملیِ سیر کمالِ روحیاش را گذرانده و دُکتُرایش را گرفته، یعنی ذرهی الهیِ روحِ خود را شناخته است و به تحقیقاش در این راستا ادامه داده تا به مقامِ پروفسوری (کمال) رسیده است.
برو به این واژه
گفتوگویِ درونی
گفتوگویِ درونی بینِ ایگو و هادیِ درون که از مبارزهی درونی ناشی شده و در منِ آگاه بروز میکند.
برو به این واژه
گفتوگویِ درونی بینِ ایگو و هادیِ درون که از مبارزهی درونی ناشی شده و در منِ آگاه بروز میکند.
برو به این واژه
لیبیدو
یکی از انرژیهایِ بُنیادینِ روان که انسان را به تکاپویِ سیرنشدنی در جهتِ حظگرایی و لذتجویی میرانَد.
برو به این واژه
یکی از انرژیهایِ بُنیادینِ روان که انسان را به تکاپویِ سیرنشدنی در جهتِ حظگرایی و لذتجویی میرانَد.
برو به این واژه
مادّیگراییِ معنوی
از حیلههای اِستتاریِ نفس اماره و شامل افکار مادیگرایانهی بده-بستانی با خداست.
برو به این واژه
از حیلههای اِستتاریِ نفس اماره و شامل افکار مادیگرایانهی بده-بستانی با خداست.
برو به این واژه
مبارزهی درونی
یک کِشمَکِشِ غریزی و دائمی در ناخودآگاهِ روانی انسان که بینِ قُوایِ نفسانی-حیوانیِ ناخودآگاهِ روانی (زوجِ اید-نفس اماره) و قُوایِ روحانی-انسانیِ آن (سوپرایگو) جریان دارد.
برو به این واژه
یک کِشمَکِشِ غریزی و دائمی در ناخودآگاهِ روانی انسان که بینِ قُوایِ نفسانی-حیوانیِ ناخودآگاهِ روانی (زوجِ اید-نفس اماره) و قُوایِ روحانی-انسانیِ آن (سوپرایگو) جریان دارد.
برو به این واژه
مبدأ
مجموعهای از شخصیتهایِ معنویِ بارِز و بلندپایهی ذاتدار که مُجریِ ارادهی یکتا هستند. این مجموعه به صورتِ واحد و با نظارتِ او، ادارهی جهانِ مادّی و جهانهای معنوی («آسمانها») را برعهده دارد.
برو به این واژه
مجموعهای از شخصیتهایِ معنویِ بارِز و بلندپایهی ذاتدار که مُجریِ ارادهی یکتا هستند. این مجموعه به صورتِ واحد و با نظارتِ او، ادارهی جهانِ مادّی و جهانهای معنوی («آسمانها») را برعهده دارد.
برو به این واژه
مِحورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی
یک «شاهراهِ» مستقیم از نقطهی وحدت به سویِ کمال، که همیشه باز است.
برو به این واژه
یک «شاهراهِ» مستقیم از نقطهی وحدت به سویِ کمال، که همیشه باز است.
برو به این واژه
مسیرِ تعادل
راهی میانه که از مَرزِ بینِ بخشِ نفسانی-حیوانی و بخشِ روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانی انسان میگُذرد. تعادل یعنی حقِ قانونیِ جسم-اید و روح را عادلانه رعایت کردن.
برو به این واژه
راهی میانه که از مَرزِ بینِ بخشِ نفسانی-حیوانی و بخشِ روحانی-انسانیِ ناخودآگاهِ روانی انسان میگُذرد. تعادل یعنی حقِ قانونیِ جسم-اید و روح را عادلانه رعایت کردن.
برو به این واژه
معنویت فطری
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
معنویت فطری
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
معنویت فطری
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
معنویتی که حقوقِ قانونیِ فِطریِ جسم- اید و حقوقِ قانونیِ فِطریِ روح، هر دو را رعایت میکند؛ در طولِ زندگیِ روزمره و در تماسِ با دیگران موردِ عمل قرار میگیرد و از هر گونه حالاتِ خودآگاهیِ دِگرگونشده دوری میجوید. توضیح: فرایندهایِ پرورشْ فکرِ صحیح، خودشناسی، معنویتِ فطری و طبِ جدیدِ روح، هر یک سیرِ کمالِ روحیِ انسان را از زوایایِ گوناگون بیان میدارند. (اول سخن، ص ۲۶)
برو به این واژه
مغز عاطفی (سیستم لیمبیک)
مجموعهای از سازههایِ عصبیِ ابتدایی که در مرکز مغز قرار دارد.
برو به این واژه
مجموعهای از سازههایِ عصبیِ ابتدایی که در مرکز مغز قرار دارد.
برو به این واژه
مقامِ ارشادی
مقامی که در هر زمان واقعاً از طرفِ مبدأ (یکتا) مسئولیتِ هدایت الهیِ آن زمان را به عهده دارد.
برو به این واژه
مقامی که در هر زمان واقعاً از طرفِ مبدأ (یکتا) مسئولیتِ هدایت الهیِ آن زمان را به عهده دارد.
برو به این واژه
منِ آگاه
فضایِ آگاهیِ بسیار کوچکی که در رأسِ قُطبِ زمینیِ حُبابِ روحِ انسان قرار دارد. این فضا شاملِ دو لایهی کارکردی به نام منِ آگاهِ سطحی یا ایگو، و منِ آگاهِ عمقی یا هادیِ درون است.
برو به این واژه
فضایِ آگاهیِ بسیار کوچکی که در رأسِ قُطبِ زمینیِ حُبابِ روحِ انسان قرار دارد. این فضا شاملِ دو لایهی کارکردی به نام منِ آگاهِ سطحی یا ایگو، و منِ آگاهِ عمقی یا هادیِ درون است.
برو به این واژه
منِ آگاه
فضایِ آگاهیِ بسیار کوچکی که در رأسِ قُطبِ زمینیِ حُبابِ روحِ انسان قرار دارد. این فضا شاملِ دو لایهی کارکردی به نام منِ آگاهِ سطحی یا ایگو، و منِ آگاهِ عمقی یا هادیِ درون است.
برو به این واژه
فضایِ آگاهیِ بسیار کوچکی که در رأسِ قُطبِ زمینیِ حُبابِ روحِ انسان قرار دارد. این فضا شاملِ دو لایهی کارکردی به نام منِ آگاهِ سطحی یا ایگو، و منِ آگاهِ عمقی یا هادیِ درون است.
برو به این واژه
منِ محدود
منِ آگاه که در پوششی کم و بیش ضخیم و تاریک – از افکارِ مِهگونهی ایگو و حجابِ روانی که به هم میپیوندند – محصور شده است.
برو به این واژه
منِ آگاه که در پوششی کم و بیش ضخیم و تاریک – از افکارِ مِهگونهی ایگو و حجابِ روانی که به هم میپیوندند – محصور شده است.
برو به این واژه
مَنیّتِ خودخواهانه
انگیزشی که باعث میشود شخص هرچه را نیکو بداند، ترجیجاً برای خودش بخواهد.
برو به این واژه
انگیزشی که باعث میشود شخص هرچه را نیکو بداند، ترجیجاً برای خودش بخواهد.
برو به این واژه
مِهِ شناختی
مِهِ شناختیِ غلیظ و تاریکی که از افکار و اعمال ایگو نسبت به اصول اخلاقی- الهی صحیح ناشی میشود و قوهی تشخیص و تمیزِ حقیقت (مانند حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده) را در ذهنِ شخص مُختل میکند و ممکن است کاملاً از او سَلب کند.
برو به این واژه
مِهِ شناختیِ غلیظ و تاریکی که از افکار و اعمال ایگو نسبت به اصول اخلاقی- الهی صحیح ناشی میشود و قوهی تشخیص و تمیزِ حقیقت (مانند حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده) را در ذهنِ شخص مُختل میکند و ممکن است کاملاً از او سَلب کند.
برو به این واژه
ناخودآگاهِ تام
قسمتی از روح انسان که در پسِ حِجابِ روانی قرار دارد و از مجموعِ ناخودآگاهِ روانی و ناخودآگاهِ روحی تشکیل میشود و تمامیِ روح، به جز منِ آگاه را شامل میشود.
برو به این واژه
قسمتی از روح انسان که در پسِ حِجابِ روانی قرار دارد و از مجموعِ ناخودآگاهِ روانی و ناخودآگاهِ روحی تشکیل میشود و تمامیِ روح، به جز منِ آگاه را شامل میشود.
برو به این واژه
ناخودآگاهِ تام
قسمتی از روح انسان که در پسِ حِجابِ روانی قرار دارد و از مجموعِ ناخودآگاهِ روانی و ناخودآگاهِ روحی تشکیل میشود و تمامیِ روح، به جز منِ آگاه را شامل میشود.
برو به این واژه
قسمتی از روح انسان که در پسِ حِجابِ روانی قرار دارد و از مجموعِ ناخودآگاهِ روانی و ناخودآگاهِ روحی تشکیل میشود و تمامیِ روح، به جز منِ آگاه را شامل میشود.
برو به این واژه
ناخودآگاه روانی
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
ناخودآگاه روانی
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
ناخودآگاه روانی
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
ناخودآگاه روانی
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
بخشی از روان که در حوزهی ناخودآگاه قرار میگیرد و شاملِ دو بخشِ کارکردی است: بخش روحانی-انسانی یا سوپرایگو و بخش نفسانی-حیوانی.
برو به این واژه
ناخودآگاهِ روحی
قسمتِ اعظمِ ناخودآگاهِ تام را شامل میشود. فرامغز و دیگر عناصر و قوای مَلَکوتی، از جمله ذَرهی الهی را در خود دارد و اثرات و خاطراتِ زندگیهایِ گذشته در آن ضبطاند. علاوه بر آنها افکار، نیات، گفتار، اعمال و حالاتِ درونیِ هر کس از بَدوِ تولد تا مرگ نیز در آن ضبطاند.
برو به این واژه
قسمتِ اعظمِ ناخودآگاهِ تام را شامل میشود. فرامغز و دیگر عناصر و قوای مَلَکوتی، از جمله ذَرهی الهی را در خود دارد و اثرات و خاطراتِ زندگیهایِ گذشته در آن ضبطاند. علاوه بر آنها افکار، نیات، گفتار، اعمال و حالاتِ درونیِ هر کس از بَدوِ تولد تا مرگ نیز در آن ضبطاند.
برو به این واژه
ناخودآگاهِ روحی
قسمتِ اعظمِ ناخودآگاهِ تام را شامل میشود. فرامغز و دیگر عناصر و قوای مَلَکوتی، از جمله ذَرهی الهی را در خود دارد و اثرات و خاطراتِ زندگیهایِ گذشته در آن ضبطاند. علاوه بر آنها افکار، نیات، گفتار، اعمال و حالاتِ درونیِ هر کس از بَدوِ تولد تا مرگ نیز در آن ضبطاند.
برو به این واژه
قسمتِ اعظمِ ناخودآگاهِ تام را شامل میشود. فرامغز و دیگر عناصر و قوای مَلَکوتی، از جمله ذَرهی الهی را در خود دارد و اثرات و خاطراتِ زندگیهایِ گذشته در آن ضبطاند. علاوه بر آنها افکار، نیات، گفتار، اعمال و حالاتِ درونیِ هر کس از بَدوِ تولد تا مرگ نیز در آن ضبطاند.
برو به این واژه
نفس اماره
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
نفس اماره
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
نفس اماره
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
یک انرژیِ روانیِ بسیار قوی و مُضر برای روح که مُدام از ناخودآگاهِ روانیِ هر انسان بر میخیزد و همیشه انسان را وا میدارد بَرخلافِ قوانینِ مَدَنی و اصولِ اخلاقی- الهیِ صحیح فکر کند و عمل کند.
برو به این واژه
نقاطِ ضعفِ صفاتی (عیوب اخلاقی-الهی)
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
نقاطِ ضعفِ صفاتی (عیوب اخلاقی-الهی)
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
نقاطِ ضعفِ صفاتی (عیوب اخلاقی-الهی)
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
صفاتِ اید که توسط هادیِ درون کنترل نشده و دچار اِفراط و تَفریط و اِنحراف شدهاند.
برو به این واژه
نور حقیقت (نور یکتایی)
«نور»ی که از ذات تابیده میشود، دربردارندهی انرژیِ فراعِلّیِ یکتایی و قوهی تشخیص و تمیزِ حقیقت است.
برو به این واژه
«نور»ی که از ذات تابیده میشود، دربردارندهی انرژیِ فراعِلّیِ یکتایی و قوهی تشخیص و تمیزِ حقیقت است.
برو به این واژه
نیکبختیِ تام
یک احساس فَرَحِ ویژهی عمیق و خوشبختیِ دائمی و رو به ازدیادِ مخصوص عالم کمال است که در تمامِ وجودمان نفوذ دارد و هرگز بدبختی در آن راه نمییابد.
برو به این واژه
یک احساس فَرَحِ ویژهی عمیق و خوشبختیِ دائمی و رو به ازدیادِ مخصوص عالم کمال است که در تمامِ وجودمان نفوذ دارد و هرگز بدبختی در آن راه نمییابد.
برو به این واژه
هادی درون (منِ آگاهِ عمقی)
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
هادی درون (منِ آگاهِ عمقی)
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
هادی درون (منِ آگاهِ عمقی)
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
هادی درون (منِ آگاهِ عمقی)
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
یک فضایِ آگاهی که در پسِ ایگو قرار دارد و دسترسی به آن احتیاج به یک پرورشْ فکرِ صحیح دارد. جایگاهِ ویژهی بروزاتِ عقلِ سلیم و چهار نفس سوپرایگو – نفسِ مُطمئنِه و مُلهِمه و لَوّامه و شائقه (سوپراید) – است.
برو به این واژه
هدایت الهی
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
هدایت الهی
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
هدایت الهی
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
هدایت الهی
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
هدایت الهی
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
«محورِ جاذبیتِ فراعلیِ یکتایی» و مرجع آموزشِ حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده که مستقیماً محیطِ زندگیِ معنویِ کرهی زمین را به مبدأِ حقیقت اتصال میدهد و زیرِ نظرِ نقطهی وحدت قرار دارد.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
یکتا (خدای اَزَلی)
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه
آن که تَک است و همتا ندارد، همیشه بوده و همیشه هست؛ مبدأ حقیقت است و هر حقیقتی از او ناشی میشود.
برو به این واژه